اکنون که این متن را می نویسم تابستان سال ۱۴۰۳ است و من افتخار این را دارم که حدود ۳ سال در خدمت مجموعه ای عظیم و قدرتمند با مدیران فهیم و کارکنانی توانا و دلسوز هستم. مجموعه ای که به معنای واقعی به اقتصاد این مرز و بوم خدمت می کند و افراد بسیاری همچون من ناچیز، بر سر سفره ی بزرگ ان نشسته ایم.

بله مجموعه ای که نام آن در سرتاسر این سرزمین پهناور و حتی فراتر از مرزها، همواره به نیکی بر سر زبانها است و من با تمام وجودم می گویم: میهن عزیز، دوستت دارم.

اگر امروز آرزوهایم خاطره شدند، اگر توانسته ام به رویاها و خیال پردازی هایم جامه عمل بپوشانم، اگر توانسته ام با فراغ بال تمامی مشکلات و چالش های کاریم را پشت سر بگذارم، همه و همه را مدیون فرشته ای مهربان هستم که بالهایش را در اختیار من قرار داد تا در آسمان آرزوهایم به پرواز در آیم، همسر مهربانم بابت همه ی صبوری هات سپاس.